شناسهٔ خبر: 61533 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

عیسای دل و مسیح جان/ مسیح‌شناسی بولتمان و مولانا: نگاهی به اثر برگزیده در نهمین دوره جایزه دکتر مجتبایی

مولانا نه با اصول ایمانی مسیحیت آشنایی کامل داشت و نه لازم می‌دید که از منظر آن اصول به حیات و هویت مسیح بنگرد. او با تکیه بر روایات قرآنی و حکایات عرفانی، سیمایی دوگانه از مسیح ترسیم می‌کند؛ مسیح از وجه انضمامی همان پیامبر الهی است که در دنباله دین موسی و بلکه تمام پیامبران پیشین، مبعوث شده است.

  

فرهنگ امروز/ محمدرضا عدلی1

گروه اندیشه| حضرت عیسی(ع) یکی از پیامبران اولوالعزم است. نام این نبی بزرگوار به کرات در قرآن کریم و احادیث اسلامی آمده است. مسلمانان برای حضرت مسیح(ع) معجزات و کراماتی قائل هستند از جمله سخن گفتن در گاهواره در دفاع از مادر و نیز زنده کردن مردگان و شفای بیماران و کوران مادرزاد و دمیدن حیات در گل بی‌جان. دانشوران و اندیشمندان مسلمان نیز احترام ویژه‌ای به حضرت عیسی(ع) و همواره در آثار و گفتارشان از او به بزرگی یاد می‌کنند. مولانا جلال‌الدین محمد بلخی رومی، عارف و شاعر بزرگ ایرانی قرن هفتم هجری نیز که عمری را در قونیه و در همسایگی با مسیحیان زیست همواره در اشعارش نگاهی سرشار از احترام به حضرت مسیح(ع) دارد و او را از اولیای الهی برمی‌شمارد. همین موضوع می‌تواند زمینه‌ساز گفت‌وگویی سازنده و ثمربخش میان پیروان این دو دین ابراهیمی شود. به دیگر سخن می‌توان بازتاب چهره روحانی عیسی مسیح (ع) در ابیات عرفانی ایرانی را با مسیح‌شناسی متالهین و تئولوگ‌های غربی سنجید. کاری که محمد صبایی در رساله دکتری خود با عنوان «مسیح‌شناسی در سنت مسیحی و اسلامی با تاکید بر آرای رودُلف بولتمان و مولانا جلال‌الدین» صورت داده است. این رساله به تازگی برگزیده نهمین دوره جایزه فتح‌الله مجتبایی در حوزه ادیان و عرفان شد. به این مناسبت محمدرضا عدلی در جستار پیش رو ضمن معرفی مختصر بولتمان به مضامین اصلی این پایان‌نامه و زمینه‌های این مقایسه می‌پردازد که از نظر می‌گذرد.

امسال نیز همچون سال‌های گذشته آیین اهدای جایزه دکتر مجتبایی در دی‌ماه برگزار شد. جایزه دکتر مجتبایی به رساله‌های دکتری در حوزه «ادیان و عرفان» و «ادبیات فارسی» تعلق می‌گیرد. دریافت، داوری، گزینش رساله‌ها و سرانجام برگزاری مراسم اهدای جایزه کار پرزحمتی است که بی‌تردید مرهون کوشش‌های مجدانه آقای علی اصغر محمدخانی و همکاران دلسوزشان در موسسه «شهر کتاب» است. البته این کوشش‌ها ثمرات فراوانی داشته است؛ از جمله تشویق جوانان مستعد و مهیا شدن زمینه‌ای برای نشر رساله‌های خوب دانشگاهی. امسال دو رساله دکتری برگزیده شدند: «تصحیح دیوان عارف قزوینی و تحقیق در احوال وی» (اثر دکتر سعید پورعظیمی) و «مسیح‌شناسی در سنت مسیحی و اسلامی با تاکید بر آرای رودولف بولتمان و مولانا جلال‌الدین بلخی» (اثر دکتر محمد صبایی). در این یادداشت کوتاه رساله دکتر صبایی معرفی و مرور خواهد شد.

بولتمان کیست؟

سال‌ها پیش بود که در کلاس‌های دکتر فتح‌الله مجتبایی نخستین بار با نام بولتمان آشنا شدم. خوب به خاطر دارم که استاد از پروژه «اسطوره‌زدایی»2بولتمان سخن می‌گفتند. برای دانشجوی ادیان و عرفان که مطالعه اساطیر قوت غالب است هر تفسیری از اسطوره مهم و جذاب به نظر می‌رسید؛ لذا به خواندن مقالاتی از او و درباره او روی آوردم. اما بولتمان کیست؟ رودولف بولتمان (1976-1884 م) الهی‌دان شهیر مسیحی، در محیطی چشم به جهان گشود که حیات دینی با تار و پودش پیوند داشت؛ پدر و هر دو پدربزرگش کشیش بودند. رودولف جوان نیز لاجرم در دانشگاه رشته الهیات را برای تحصیل برگزید و پس از پایان دوره دکتری به تدریس در همین حوزه مشغول شد. حوزه اصلی مطالعات او پژوهش در باب «عهد جدید» بود و در این حوزه چندان غور کرد که او را تاثیرگذارترین عالمِ «عهد جدید» در سده بیستم میلادی نامیده‌اند.3 امتیاز بولتمان نسبت به معاصرانش توجه به هر دو بُعد الهیات مسیحی بود: یعنی تفسیر ایمان و دفاع از آن. در تفسیر ایمان مسیحی هم‌نظر با کارل بارت بر این باور بود که باید اجازه داد کتاب مقدس خود با ما سخن بگوید و روایتگر خویش باشد و بُعد دوم فعالیت‌هایش او را به پُل تیلیخ نزدیک می‌کرد، هرچند روش او در دفاع از ایمان با الهیات فلسفی تیلیخ فاصله داشت.4 دیگر مولفه بنیادین در کار بولتمان ارایه تفسیری اگزیستانسیالیستی از دین بود. از این حیث تاثیر مارتین هایدگر در او آشکار است. او به مدت پنج سال در ماربورگ با هایدگر دوست و همکار بود. البته این تلقی از دین را پیش‌تر ویلهلم هرمان در اندیشه بولتمان جاری کرده بود. بر طبق این نگرش، بولتمان اگرچه تردیدی نداشت که متعلق ایمان حقیقت غایی خداوند است، اما تاکید می‌کرد که ایمان نه با خودِ این حقیقت بلکه با فهم این حقیقت در وجود فرد مرتبط است.5 بنابراین از منظر بولتمان فهم و تفسیر وجودی (اگزیستانسیل) به این معناست که بسیاری از امور ایمانی و آنچه در کتب مقدس آمده است، ازجمله مفاهیمی چون لطف یا غضب خدا، سخن گفتن با خدا و غیره، اموری رویت‌پذیر و قابل اثبات تجربی یا حتی عقلی نبوده و نمی‌توانند موضوعی قابل رویت برای مشاهدات عینی باشند. ما تنها زمانی می‌توانیم از این‌گونه امور سخن بگوییم که با وجود شخصی خودمان در «اینجا و اکنون» و نه به صورت مفاهیمی کلی، سر و کار داشته باشیم.6

اسطوره‌زدایی بولتمان

اسطوره‌زدایی بولتمان نیز در همین چارچوب معنا می‌یابد. به زعم بولتمان اسطوره در پی آن نیست که تصویری عینی از جهان ارایه دهد بلکه می‌کوشد بیان کند که انسان چگونه خود را در جهان می‌فهمد؛ پس کارکرد اسطوره کیهان‌شناختی نیست بلکه اسطوره کارکردی انسان‌شناختی دارد. به باور بولتمان سیمای جهان در «عهد جدید» سیمایی اسطوره‌ای است. جهانی که از سه بخش آسمان، زمین و دوزخ تشکیل شده است. بشر امروزی این نگرش از جهان را نمی‌تواند بپذیرد، از این رو، باید این جهان «عهد جدید» اسطوره‌زدایی شود تا با فهم امروزی همخوان شود. در واقع پروژه اسطوره‌زدایی نوعی نقد کتاب مقدس است، البته نقدی که در پی حذف اساطیر نیست بلکه می‌کوشد تفسیری نو از آنها ارایه دهد؛به بیان دیگر، اسطوره‌زدایی روشی هرمنوتیکی است.7 از این منظر، «ظهور خداوند در پیکر عیسی» به این معناست که وحدت با خداوند یک امکان پیش روی بشر است و ایمان به این اسطوره زمینه را برای تحقق این نحوه اصیل از زندگی برای بشر مهیا می‌کند8 یا «برخاستن مسیح از مردگان» اسطوره‌ای است که معنای حقیقی آن زنده شدن مسیح در جان مومن است.9

مسیح‌شناسی بولتمان

حال پس از نگاهی گذرا به زندگی و اندیشه بولتمان به رساله آقای دکتر محمد صبایی می‌پردازیم. این رساله بی‌اغراق یکی از بهترین رساله‌هایی است که در سال‌های اخیر در رشته ادیان و عرفان به نگارش در آمده است. رساله دکتر صبایی به راهنمایی خانم دکتر فاطمه لاجوردی و مشاوره خانم دکتر طاهره حاج ابراهیمی در تابستان سال 1397 در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی دفاع شد. بی‌تردید راهنمایی این دو استاد عزیز در کنار سختکوشی دکتر صبایی موجب شده است که این رساله به وجهی استوار تدوین و تالیف شود. این رساله از پنج فصل تشکیل شده است. فصل اول به سیاق غالب رساله‌های دکتری به کلیات تحقیق می‌پردازد و مولف در آن ضمن بیان مقدمه‌ای درباره مبحث مسیح‌شناسی به پیشینه و اهداف تحقیق نیز نظر دارد. فصل دوم رساله که بسیار خواندنی است مبحث مسیح‌شناسی را در سنت‌های مختلف بررسی می‌کند از جمله تاریخچه‌ای از این مبحث از آغاز حیات مسیحی ارایه می‌دهد و مولف به‌طور مجزا این موضوع را از اناجیل تا آثار شلایر ماخر و کیرکگارد پی می‌گیرد. پس از آن مولف در ادامه فصل به سنت اسلامی نظر می‌کند در آنجا افزون بر آیات و روایات در جست‌وجوی سیمای مسیح به آثار سنایی، عطار، غزالی و چند عارف شهیر دیگر مراجعه می‌کند. موضوع فصل دوم مسیح‌شناسی بولتمان است که این فصل نیز به خوبی تالیف شده است و مولف منابع متعددی را که عمدتا به زبان انگلیسی بوده‌اند از نظر گذرانده و الحق گزارشی دقیق از مسیح‌شناسی بولتمان ارایه می‌دهد. در فصل سوم که به مسیح‌شناسی مولانا جلال‌الدین بلخی اختصاص دارد مولف به توصیف شخصیت مسیح و تعالیم آن براساس آثار مولوی می‌پردازد و سرانجام مولف در فصل پنجم مسیح‌شناسی بولتمان و مولوی را باهم مقایسه می‌کند. در اینجا برای اینکه با محتوای این رساله بیشتر آشنا شویم چکیده‌ای از آن را نقل می‌کنم. مسیح‌شناسی حوزه مطالعاتی بسیار مهمی در الهیات مسیحی است که به تبیین و تفسیر حیات و هویت مسیح و به‌طور کلی نقش و جایگاه او در مسیحیت می‌پردازد. رودوُلف بولتمان از الهی‌دانانِ بزرگِ مسیحی است که در حوزه مسیح‌شناسی آرا و آثار مهمی دارد. وی در مسیح‌شناسی خود می‌کوشد ضمن توجه به معضلاتی چون تاریخی بودن یا نبودنِ شخصیت عیسی مسیح و با بهره‌گیری از نگرش‌ها و نظام مفهومی فلسفه وجودی، تعالیم وشخصیتِ او را به گونه‌ای معرفی و بررسی کند که در زمینه و زمانه جدید، مفهوم و مقبول باشد. برای این منظور، مسیح را شخصیتی فراتاریخی معرفی می‌کند که در هرجا و هر زمان و در استماعِ پیامِ بشارت‌آمیزِ کتاب مقدس، عمقِ وجودِ مومن را مخاطب می‌سازد و از او تصمیم‌گیری در باب ایمان یا بی‌ایمانی می‌طلبد. بولتمان همچنین بعضی رخدادها و مفاهیمِ مربوط به حیات و تعالیم مسیح را اسطوره‌ای تلقی می‌کند و می‌کوشد آنها را بنابر دیدگاه وجودی خویش بازتفسیر کند تا مومن قادر باشد نسبتی موثر و وجودی با آنها برقرار کند. مسیح‌شناسی بولتمان، مسیح‌شناسی متالهی است که می‌کوشد تا در درونِ مرزهای ایمان مسیحی، با فلسفه غالبِ زمانه و نگرش‌های تاریخی انتقادی جدیدِ حاکم بر فضای الهیات، تعامل داشته باشد و از آنها بهره‌مند شود. افزون بر این، مسیح‌شناسی بولتمان در بعضی جوانب، آشکارا نسبت به مسیح‌شناسی سنتِ مسیحی نوآورانه است زیرا او آموزهای مهمی چون «الوهیت» یا «دو طبیعت مسیح» را بی‌اهمیت می‌داند و کنار می‌گذارد؛ حال آنکه این دو آموزه در تاریخِ مسیحیت و مسیح‌شناسی، جایگاهی مهم داشته‌اند و درباره آنها چندین شورا برگزار و چندین اعتقادنامه تدوین و صادر شده است. این همه از آن روست که بولتمان می‌خواست مسیح‌شناسی و الهیاتی ارایه دهد که با نگرش‌های جدید و نیرومند زمانه، اگر نگوییم کاملا منطبق اما دست‌کم، سازگار و در تعامل باشد. بنابراین نظرات او درباره هویت عیسی مسیح، اگر نگوییم تقابل، دست‌کم تفاوتی آشکار با مسیح‌شناسی سنتی مسیحیت دارد، زیرا می‌بینیم که درباره مسائلی همچون تجسم، کفاره یا لوگوس دیدگاه‌های بدیعی ارایه می‌دهد. علت آن است که او باور داشت که نمی‌توان نگرش‌ها و علوم جدید بشری و دستاوردهای نیرومند و اثرگذار آنها را نادیده گرفت. راه‌حل او برای تداوم بخشیدن به حیات و تاثیرِ بشارتِ ایمان، وامگیری از نظامِ فلسفی غالبِ زمانه، یعنی اگزیستانسیالیسم هایدگر بود تا به مدد نظام مفاهیم و اصطلاح‌شناسی آن، منظومه دین در قالبی مفهوم و مقبول به مومن عصر جدید ارایه شود.

مسیح‌شناسی در سنت اسلامی

در بخش دیگر رساله، موضوع مسیح‌شناسی در سنت اسلامی با تاکید بر آثار مولانا بررسی می‌شود. مسیح در قرآن پیامبری از پیامبران الهی است و سیمایش با آنچه در مسیحیت می‌بینیم تفاوت دارد. قرآن مسیح را عبد و نبی خدا، پسر مریم و روح‌الله معرفی می‌کند و بدین‌سان تمامی ارکان عقیدتی مسیحیت در باب الوهیت و ازلیت مسیح و نیز جایگاه و مقام او همچون یگانه پسر مولود خدا را کنار می‌گذارد و از بدعت‌های مسیحیان می‌شمارد. مسیح در امتدادِ جریانِ نبوت ظهور می‌کند، جریانی که خدا در آن انبیای خویش از آدم تا خاتم (ص) را مبعوث فرمود تا راهنمای بشر به مقصد رستگاری باشند. مسیح در بطن و بستر همین جریان ظهور می‌کند و اصل و اساسِ پیامش با پیام سایر انبیا همسو و موافق است. کلیات این مسیح‌شناسی به اندیشمندان مسلمان، به ویژه عارفان رسیده است و آنان با بسط این نگرش در باب حیات و هویت عیسی مسیح، سخن گفته‌اند. می‌توان گفت که تقریبا تمام عارفان مسلمان از مسیح سخن گفته‌اند. مسیح در عرفان اسلامی سیمای عارف کامل، معلم اخلاق و مرشد معنوی به خود گرفته است. افزون بر این، عارفان مسلمان، احتمالا با تکیه بر تعبیر قرآن که مسیح را روح‌الله خوانده است، او را علاوه بر نبی خدا، حقیقتی انفسی در جان آدمی نمایانده‌اند که در مقابل جسم و جنبه جسمانی وجود بشر قرار می‌گیرد. این حقیقت انفسی «عیسای جان» خوانده می‌شود. عارفان توصیه کرده‌اند که عیسای جان را باید با دوری از شهوات و کسب فضایل تقویت کنیم و پرورش دهیم تا همچون عیسی مسیح، صاحبِ انفاسِ پاک شویم و توانایی صعود به آسمان را پیدا کنیم.

مولانا با تکیه بر چنین سنتی و با وامگیری از کلیات آن، در آثار خویش از عیسی مسیح سخن می‌گوید؛ به عبارت دیگر، مسیح‌شناسی مولانا به معنی تامّ و تمام کلمه مسیح‌شناسی اسلامی عرفانی است. مولانا نه با اصول ایمانی مسیحیت آشنایی کامل داشت و نه لازم می‌دید که از منظر آن اصول به حیات و هویت مسیح بنگرد. او با تکیه بر روایات قرآنی و حکایات عرفانی، سیمایی دوگانه از مسیح ترسیم می‌کند؛ مسیح از وجه انضمامی همان پیامبر الهی است که در دنباله دین موسی و بلکه تمام پیامبران پیشین، مبعوث شده است. ویژگی مسیح اتکا به محبت و برخورداری از روحانیت تام است. مسیح نه خداست و نه پسر خدا؛ او بر صلیب کشته نشده است و قدرت نجات بخشیدن هم ندارد. مولانا تمام این عقاید را از انحراف‌هایی می‌داند که در دین مسیح پدید آمد. بنابراین از نگاه مولانا، مسیح صرفا پیامبر خداست. اما افزون بر این، حقیقت مسیح از شخصیت تاریخی عیسای نصرانی و مرزهای عقیدتی مسیحیت فراتر می‌رود و در هر عصر و زمانه‌ای در وجود پیران و اولیای خدا متجلی می‌شود و از طالبان طریق دستگیری می‌کند. این حقیقتِ فراتاریخی مسیح، جنبه دیگری نیز دارد که مولانا از آن به «مسیح جان» یا «عیسای دل» تعبیر می‌کند. از دیدِ مولانا، «عیسای دل» یا «مسیح جان» لطیفه‌ای انفسی در نهاد تمام انسان‌هاست که در پرده حجاب‌هایی از میل و شهوت و غفلت محجوب شده است و آدمی با بهره‌گیری از ارشاد پیران و اولیای خدا می‌تواند پرده از گوهر وجود خویش برگیرد. بدین‌ترتیب می‌بینیم که مولانا، بی‌آنکه به عیسای تاریخی مسیحیت توجه کند، هم به شخصیت تاریخی عیسی مسیح در مقام پیامبری الهی و عارفی کامل، البته در تلقی اسلامی آن نظر دارد و هم به حقیقت فراتاریخی مسیح توجه می‌کند و آن را چونان ودیعه‌ای الهی در نهاد بشر و حقیقتی متجلی در وجود اولیا و پیران طریقت می‌شمارد.

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیات علمی گروه ادیان و عرفان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

2-demythologizing‌

3-Ogden, S. M., “Bultmann, Rudolf “, Encyclopedia of Religion, Vol.2, p.565.

4- Ibid.

5- Ibid.

6- عبدالکریمی، بیژن، «بولتمان و اسطوره‌زدایی»، کتاب ماه دین، 1380، ص14.

7- فرگوسن، دیوید، رودولف بولتمان، ترجمه انشاالله رحمتی، تهران، گام نو، 1382، ص197.

8- عبدالکریمی، بیژن، «بولتمان و اسطوره‌زدایی»، کتاب ماه دین، 1380، ص13.

9- فرگوسن، دیوید، رودولف بولتمان، ترجمه انشاالله رحمتی، تهران، گام نو، 1382، ص193.

روزنامه اعتماد

نظر شما